ساعت 1 صبح بود که FC Köln رفتگرهای خیابانی خود را به سمت جمعیت هواداران انگلیسی فرستاد. مجهز به جتهای آب و برسهای چرخان پر سر و صدا، اینها ماشینهای سنگینی هستند که میبینید در امتداد حاشیههای بریتانیا برای تمیز کردن ناودانها رانندگی میکنند.
من هرگز ندیده بودم که یکی از اینها به آرامی به میان جمعیتی حدود هزار نفر هدایت شود، اما این دقیقاً همان چیزی است که در شهر آلمان اتفاق افتاد که ساعت یک را نشان داد. ناگهان پنج نفر برای تمیز کردن میدان بازار یونجه مستقر شدند.
علاوه بر رفتگرها، دو کامیون بزرگ زباله هم ناگهان آنجا بودند تا حجم به ظاهر محدود زباله را دفع کنند. هنگامی که خودروی بزرگ از میان جمعیت عقب میرفت، کارگری با جلیقههای دید بالا ظاهر شد و تنها دو کیسه زباله را به داخل فکهای فلزی غول پیکر پرتاب کرد.
رویکرد مشتاقانه برای تمیز کردن سنگفرش های میدان اصلی کلن یک نتیجه واضح و آشکار داشت: جمعیت پراکنده شدند.
صدای فوقالعادهای که برسها هنگام برخورد با سنگفرشها ایجاد میکردند، حتی بلندترین جمعیت را نیز غرق میکرد، و پوسته فلزی ضخیم وسایل نقلیه باعث میشد طرفداران ناراضی تقریباً بر سواری آنها تأثیر بگذارند.
حامی را دیدم که به پهلوی لیبرو می کوبد، اما بازوان کوچکش رقت انگیز به نظر می رسید، شکی وجود نداشت که دستگاه برنده خواهد شد. قبل از رسیدن لیبروها، جمعیتی متشکل از هزاران هوادار انگلیس بالا و پایین می پریدند و شعار می دادند “فیل فودن در آتش است”. بعد از 20 دقیقه فقط صد نفر مانده بود.
در برخی از کافههای محلی که من با آنها مصاحبه کردم، کارکنان ادعا کردند که عادی است که پنج رفتگر خیابان و دو کامیون زباله در ساعت 1 بامداد از میان جمعیت عبور کنند. اما تجربه خودم چند روز پیش به من گفت که حداقل برای اروپایی ها همیشه اینطور نیست.
هفته گذشته احتمالاً سه برابر تعداد هواداران اسکاتلند در همان زمین وجود داشت و بیشتر آنها به جای آبجوفروشی، الکل می نوشیدند که از دکه های مشروب خریداری شده بودند.
جو مهمانی بسیار خوبی بود با طرفدارانی که درباره جان مک گین و دیگو مارادونا می خواندند. و خلق و خوی توسط ارتشی از رفتگران خیابان به هم نخورد.
زمانی که اسکاتلند در شهر بود، تنها یک وسیله نقلیه را دیدم که در میان جمعیت راه میافتد، اگرچه سطح هرج و مرج مشابه بود. شایان ذکر است که در اوایل عصر اختلافاتی وجود داشت. پلیس ضد شورش با کلاه ایمنی بین یک میخانه پر از هواداران انگلیسی و گروهی از هواداران اسلوونیایی محاصره ای ایجاد کرده بود.
اما این چیزی بیش از نمایش قدرت نبود. خلق و خوی دائماً مثبت و به دور از هرج و مرج در گلزنکرخن یا عصبیت در فرانکفورت بود.
شاید این شهرت و نه رفتار نادرست واقعی بود که کلن را وادار کرد تا رفتگرهای خیابانی را بفرستد. وقتی با کارکنان بار در مورد مقایسه با هواداران اسکاتلند صحبت کردم، تفاوت در واکنش آنها مشخص بود.
وقتی در مورد ارتش تارتان صحبت میکردیم، چشمهایشان روشن میشد و ویدیوهایی از پریدنشان با هواداران را به من نشان میدادند.
در کلمه انگلستان یک لبخند مؤدبانه یا یک چشم چرخان وجود داشت. این غم انگیز است زیرا هوادارانی که در Heumarkt جشن گرفتند، لیاقت نداشتند که مهمانی آنها قطع شود.
آنها ممکن است بهای رویدادهای منفی گذشته را پرداخته باشند.